من و خاطرات

من و خاطرات بعد از 18 سالگی!

92

دوشنبه, ۸ دی ۱۳۹۳، ۱۰:۲۰ ب.ظ

من اعتراف می کنم که یه من سرکش درون دارم و یه من... مهربان درون! (خدا وکیلی نمی تونم بگم من مطیع!)

من مهربون همونیه که آشپزی می کنه، عاشق خونه و خونواده و از خود گذشتگیه، مهمونی دوس داره، عمه هاشو دوس داره (!) و... انصافا خودم عاشق این من مهربونم! حتی ممکنه یه روز بهش پیشنهاد ازدواج بدم! حیف که خیلیییییییییی کم پیداست!

من سرکشم که الحمدلله همیشه ی خدا حضور فعال داره! الانم اینجاست! سلام کن به عموووو :)))) آباریکلا! صد در صد انقد تعریفشو کردم تا حالا که کاملا باهاش آشنایید!



+ میگم این عشق افلاطونی که میگن چه جور چیزیه؟! :))) خیلی بده اگه آدم به سرش بزنه؟؟؟!!! :)))

  • مینا

نظرات  (۱)

  • رویا خانوم گل کوچیک
  • خنده ام گرف وقتی پستت رو میخوندم ولی نمازم مونده استرس دارم خنده ام نمی چسبه!! خاک تو سرم! همش میگم یه پستم میخونم پا شم!
    عشق افلاطونی یعنی چی؟؟
    پاسخ:
    :)))
    خب پاشو بخون با خیال راحت بیا بخون!
    ینی همون عشق روحانی. بدون جنبه های فیزیکی.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی