۱۶
تیر
چند دقیقه پیش از کلاس رانندگی برگشتم. دیروز خیلی اعصابم خورد بود از کلاس. فک می کردم استعدادشو ندارم. همش یادم میره چیزایی که یاد می گیرم.
ولی امروز گویا بهتر شده بود! مامانم میگه!
این برنامه ی خوابم که ماه رمضونی خورده بهما، اصلا اعصاب برام نذاشته.
زن داییم میگه یه کم قوز داری. مراقب باش بیشتر نشه. مامانمم میگه. و بابام!
دارم سعی می کنم حفظ قرآنمو ادامه بدم. زبانمم همین طور. اما کم پیش میاد حال و حوصله داشته باشم! فقط می خوابم!
آشپزی دوس دارم! مخصوصا دسر و ژله! D: ولی ماه رمضون زیاد طرفدار نداره.