من و خاطرات

من و خاطرات بعد از 18 سالگی!

29

دوشنبه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۱۱ ق.ظ
آقا غلط کردم غلط. مثل چی پشیمونم. کاش بیشتر می خوندم. :(


بعضی وقتا حس می کنم انگار عقلم داره سر جاش ثابت میشه. انگار دارم نقطه ی دید ثابتی پیدا می کنم. البته فقط بعضی وقتا!
شاید یه کم دیر شده برا من. نسبت به هم سنام.


یه شعبه ای از یه بانکی بود، یه رئیسی داش که اصلا رئیسی به سن و سالش نمی خورد. خیلیم باحال نگاه می کرد!


اینا یه سری یادداشت های کوچیکی بودن که قبلا سیوش کرده بودم تو گوشیم. گفتم بذارمش این جا. همین جوری.
  • مینا

نظرات  (۴)

  • آیور دختری از خونه
  • چرا کاش بیشتر میخوندی؟؟
    پاسخ:
    برا دانشگاه تهران
  • آیور دختری از خونه
  • عقلت داره سر جاش ثابت میشه؟؟؟ یعنی چی؟؟؟ چی برای سنت دیره؟؟؟
    پاسخ:
    پیدا کردن دیدگاه ثابت جواب هر دو تا سوالت اینه!
    من گفتم حداقل انتخاب رشته اش کن! گفتی نه دیگهههههههه! تبریزو میزنم!
    حالا چرا دانشگاه تهران؟؟ مگه اگه بیشتر میخوندی و رتبه ات بهتر میشد بابات میذاش؟؟
    پاسخ:
    خودش میگه نه. ولی من فک میکنم به این خاطر میگه نمی ذاشتم که من اونو مقصر بدونم و انقد خودزنی نکنم! می خواد عذاب وجدان نداشته باشم. شاید اگه رتبم خوب نبود نمی ذاشت ولی خب اگه مثلا یک رقمی می شدم که دیگه بالاخره میذاشت!
  • آیور دختری از خونه
  • آره فهمیدم... حالا دیگه قسمت این بود که تخصص و انشاالله بری تهران!
    پاسخ:
    ان شا الله

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی