33
دوشنبه, ۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۵:۴۸ ق.ظ
الان که دارم پست خودمو می خونم خندم می گیره! وقتی از دور به خودم نگاه می کنم دقیقا اون دانشجوی ترم اولی گیج و گولیم که شیفته و دنباله رو استادش میشه و شدیدا جبهه ی اونو میگیره، ولی بعدا ایراداشو می بینه و می شنوه و دیگه استاده اون جایگاه اولیه رو پیشش نداره. من حتی می تونم آینده ی خودمو پیش بینی کنم! می دونم فکرها و حرفام خیلی بچگونس، ولی حس می کنم دلیلش اینه که تا حالا خیلی سعی کردم شبیه بزرگترا رفتار کنم و مقبول اونا بشم، واسه همین این برام عقده شده! الان می خوام مثل هم سن و سالام شر و شیطون و گیج و گول باشم! با این حال حس می کنم پیر شدم! توی حرف بانشاطم، ولی توی عمل نسبت به همه چی سرد و بی تفاوتم. ولی می خوام این حسو از خودم دور کنم و لذت سال اولی بودنو ببرم!
یه چیز دیگه ای هم که هست، حس می کنم گندی که توی کنکور زدم و پسرفتی که توی پیش دانشگاهی داشتم شدیدا رو اعتماد به نفسم اثر گذاشته! فک می کنم تو دانشگاهم قراره هیچ وخ الف نشم و همیشه عقب بمونم! :(
- ۹۳/۰۷/۰۷