من و خاطرات

من و خاطرات بعد از 18 سالگی!

52

دوشنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۳، ۰۲:۰۹ ب.ظ
تنهایی حس خوبی داره. تنهایی تو راه دانشکده با باد سردی که تو صورتت می خوره و ابی و آخرین درختش.


استاد زبان داشت به دانشجوهای خارجی نصیحت می کرد: چهل متر رفتین تا حالا؟ نرین! نصف داعش از اون جا اعزام شدن!


الان داره گریم می گیره به خاطر مسخره بازیایی که با تاکسیا و اتوبوس در میارم! صب بابام میذارتم ترمینال. دوباره با اتوبوس میام درست از جلوی خونمون رد میشم میرم! عصر جلوی در دانشگاه سوار تاکسی میشم میرم آبرسان. اونجا سوار تاکسی میشم برمی گردم دقیقا از جلوی دانشگاه رد میشم تا برم ترمینال! اتوبوسم یه چیزی شبیه همینه! چی می شد من یه ماشین + اجازه ی رانندگی خارج شهری داشتم؟!


الان حوصله ی گذاشتن لینک دانلود آهنگ بانوی من رضا یزدانی رو ندارم، ولی اگه شما حوصله دارین دانلود کنین!


دیگه یادم نمیاد!
  • مینا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی