من و خاطرات

من و خاطرات بعد از 18 سالگی!

106. اصلا می خوام چرت و پرت بنویسم! به کسی چه؟!

چهارشنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۴۳ ب.ظ

اوایل فک می کردم گروه وایبر کلاسمون به دردنخور و چرت باشه، ولی الان راضیم ازش! به عبارتی الان تو جو ذوق زدگی ناشی از کار گروهی و همکاری و دوستی و غیره هستم! این که به جای حرف زدن با کسایی که هیچ درکی از موقعیت ندارن، میریم شب امتحان سر همدیگه غر می زنیم، همدیگه رو بیدار نگه می داریم و روحیه میدیم،استرسامونو خالی می کنیم، آروم می کنیم همو، کمک می کنیم، اشکال میپرسیم و جواب میدیم، جزوه و عکس و خلاصه درس رد و بدل می کنیم... خلاصه اگه اینا دیشب نبودن من صد درصد می خوابیدم و امروزم گند می زدم!

ولی الان ادبیاتو بیست میشم! 18 از اینجا می گیرم، دو سه نمره هم به مقاله میده و تمام.

عوضش بافت و آناتومیو (که هرکدوم سه واحد و برابر با ادبیات و زبانن!) حسابی گند زدم! ینی فقط امیدوارم دهو بگیرم! زبانم خیلی خوب نبود، ولی بهتر از قبلیا بود.


تو پلاس یه دوست پزشک متخصص عفونی پیدا کردم. برام سوال میذاره. منم جواباشونو از نت پیدا می کنم میدم! خب چیکار کنم هنوز اون واحدا رو پاس نکردم!


دیروز پسرعموم گم شده بود! نه که مرد گنده گم شده باشه ها، فقط ساعت هفت شب به من زنگ زدن که آیا دیدمش یا خبری ازش دارم یا نه؟ چون رفته بود امتحان و تا اون ساعت برنگشته بوده!


از افسانه ای که همسایه روبرویی و فامیله متنفرم. می میری سرت تو کار خودت باشه؟ به تو چه که من دارم با شیرینی و کادو میرم بیرون که هی می پرسی چیه امر خیره؟ مگه جای تو رو تنگ کردم بی فرهنگ؟ (سعی می کنم مراعات افراد کم سنو تو حرف زدنم بکنم!)


یاد لاک زدن دیروزی پسرداییم که می افتم خندم می گیره! کلا بند آخر انگشتو جزو ناخن حساب می کرد!


پسرا قاقن؟ دخترا رو قاق فرض کردن؟ یا اساسا من از دور قاق به نظر می رسم؟ 《من دو ماهه که فقط به عکس پروفایل شما نگاه می کنم و جرات نمی کنم بیام حرف بزنم. اگه شما رپ دوس ندارین من کنارش میذارم. چرا هیچ کس ما بچه یتیما رو درک نمی کنه؟ میخوای من تنها بمونم؟ بی کس و تنهاااااااا》[سخنان یک هیپ هاپ آرتیست] کوفت! مرض! (و کلمات نامناسب افراد کم سن و سال!) ای خدااااااا یه عقلی به اینا بده یه پولی به من!


فدای اون هم کلاسی عزیزی که اسلایدای مختلفو تو زمان های حساس به دستم می رسونه! دیگه به من ربطی نداره که وقتی تو گروه میگن کسی اسلایدای امتحان فردا رو نداره صداش درنمیاد! منم که قبلا گفتم اسلایدا رو ندارم. این بابا الان برام فرستاد. دیگه الان نمی تونم بگم دارم. تازه خیلیم سنگینن اگه بخواد به همه بفرسته تا فرا صبح هم تموم نمیشن. منم که نمی تونم تو دردسر بندازمش لوش بدم. اگه دوس داش به همه بده خودش می گفت.

هم کلاسی خارجی خوش قلبمونم عکس و ضبط نمونه سوالا رو بهم رسوند! خدا یک در دنیا صد در آخرت نصیبش کنه!


مغزم پر از فکرای ریزی بود که وول می خوردن توش. نه انقد مهم که به کسی بگم. نمی دونستم چطور خالیشون کنم.

البته الانم بعضیاش یادم نیس. هروخ یادم افتاد میام می نویسم.


آهان یه چیز دیگه، ریش مد شده؟؟؟ هر کیو می بینی (علی الخصوص افراد مشهور!) یه وجب پشم ازش آویزونه! چیه بابا بزنین بریزین پایین حالمون بهم خورد! جدا عرق نمی کنین شما؟!

  • مینا

نظرات  (۱)

یعنی فکر کن من اومدم این چرت و چرتای تو رو خوندم! D:

ریش مد شده.

پاسخ:
دیوونه ای دگ!
من اصن وخ نمی کردم این ماه وبلاگ بخونم. ولی بعد از این زود زود سر می زنم.
بله متوجهم! تو این مملکت ریخت و قیافه هم مدیه!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی