من و خاطرات

من و خاطرات بعد از 18 سالگی!

128

دوشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۳، ۰۲:۳۳ ب.ظ

ببین، من دارم اعتراف می کنم الان. من یه بیمارم. مریضم. روانیم. خودآزارم. دیگرآزار هم هستم. ولی به خدا از عمد نیست:(

من یه غلطی می کنم، بعد از یه مدتی (نه بلافاصله) هف جدم میاد جلوی چشمم.

دیگه دارم به هرچی خرافات و مزخرفاته اعتقاد پیدا می کنم.

اصلا بلاتکلیفم الان. یه تصمیمی گرفته م، تصمیم درستیم بوده. تا حالا که درست بوده. ینی تا حالا همیشه روش من جواب داده. الان نمی دونم چم شده. دارم به شک میفتم. شاید من همیشه درست نباشم...



+ ای گل آلوده گل من، ای تن آلوده ی دل پاک، دل تو قبله ی این دل، تن تو ارزونی خاک...

  • مینا

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی